مجله الکترونیک خوابگردها

مجله الکترونیک خوابگردها

آثار نویسندگان همراه با کتب مشترک و مجله الکترونیک خوابگردها
مجله الکترونیک خوابگردها

مجله الکترونیک خوابگردها

آثار نویسندگان همراه با کتب مشترک و مجله الکترونیک خوابگردها

مهدی صابری-17

 

*1

می رَوَم اما نَپُرس ازمن کجا 

می روم هر جا که باشد دلخوشی


صبر من آمد به سر از روزِگار

از جفا، ظلم و ستم، از حَق کُشی

 

می روم اما نپرس از من کجا

می روم جایی به غیراز این جهان


گَردِ پیری پیکرم را خم نمود

کم ندارد قامتم از یک کمان

 

می روم تنها به راهی بی عبور

چون در این دنیا کسی همراه نیست


من نوشتم بارها از درد خود

هیچ کس از درد من آگاه نیست

 

می روم تنها تر از تنها شوم

سرگذشتم مثل یک" ققنوس" شد


آنچه از دنیا نصیبم شد فقط

گریه، حسرت، ناله و افسوس شد

 

می روم اما نپرس از من کجا

می روم یک گوشه ای خلوت کنم


من برای دردهای بیشمار

می روم تا با خدا صحبت کنم

 

  ادامه مطلب ...

مریم مرادی-17



*مهر و ماه

 

هرم دستانت برایم ، سحر و جادو می کند

برق چشمانت، جهانم را چه پر سو می کند


در جوارت شمع کم سو، نور افشان می شود

آن پرستو هم ز شوقت کوچ،این رومی کند


ماه شبهایم شدی در آسمانی بی فروغ

شکر ایزد ،بخت سرکش با غمم خو می کند


از «بخارا تا سمرقند» راه خود را طی کنم

تیر برچشمم که آن مه ،خال هندو می کند


نرخ آن گفتار نیکت ارزشت بالا برد

شعر نابم از برایت ، چه هیاهو می کند


ماه شهریور ز شوقت ابر، بارانی کند

سال و ماه هم یمن رویت خرقه نیکو می کند

  ادامه مطلب ...

علی فعله گری-17


 

*1

 

این دل از دوری تو دلبر مست رفته بخواب

با دل ریـش خـودم کی بـزنـم ره بـه صواب

 

بــاده ی نـاب تـو و چـشـم خمـارت بـه کنار

با هـمان ناز نـگاهت شده ام مست و خراب

 

یار شیرین سخن وجلوه ی مستانه که هـیچ

من به سودای توبخشم همه ی شیخ وشباب

 

زاهـد از خرمـن زلــف تو شـده بـاده پرست

حاکم شـرع زده بر دل و جان رنج و عذاب

 

صوفی از خرقـه ی پشـمینه رهـا گشت رها

طاقـتش رفته زکف مـانده میان تب و تاب

 

زآن همه عشـوه ی مستانه به هنـگام فـراق

بین سرشکی که سرازیر شده چـون دُرّ ناب

 

خـواب و رویای من و یـاد هـمان نـاز نـگاه  

چون دلی گشـته گرفـتار به صحرا و سراب

 

من واین حال پریش وشب واین کلبه ی تار 

 چون کنم لحظه ی آخر،نفسم کـرده جواب

   ادامه مطلب ...

حسین طلائی (سفیر نیشابور)-17

*بیقراری

 

چون شکاری تشنه مانده در کویری پر غبار 

تشنگی غالب شده، صیاد را هم‌ چون شکار

 

شب سیاه، و ما اسیر دستِ دنیا گشته ایم 

عشق و شادی کوچ کرده، چون پرستو از دیار


بیقراری، درد بی درمانِ شبهایِ جنون

گله ی اسبی، رها گشته به صحرا بی سوار

 

این تنِ د‌ُردی‌ کشِ بیچاره دائم، در بلاست

حال و روزش را ببین، آواره‌ای باحال زار


عاقلان، درمانده از بیهودگی‌ هایِ زمان

دل نشد آگاه، از اسرار نحسِ روزگار


ناخدا حیران و دریا در تلاطم بیقرار

موج‌ ها آشفته، ماهی ها به حالِ احتضار


کوچه ها خاکستری، خورشید رفت از آسمان

قامتم خم چون کمان، در آرزویِ یک بهار


در ستیزِ چرخ گردون با جهان هم عاقبت

باخت انسان، آخرِ بازی به پای این قمار

  ادامه مطلب ...

طاووس سهرابی نژاد-17

*1

 

گونه ات هم رنگ آتش رنگ چشمانت عسل

آتشی افتاده بردل دارم،از روز ازل

می چکد از زلف عطرآگین تو بوی بهار

می تراود از کلامت بهترین شعر و غزل

 

 

*2

 

در چشم های ناز تو گم می شود غزل 

می جوشد از لبان تو سرچشمه ی عسل

در خلوتم بسان نسیمی که بگذری

ریزم به پای تو، گل عشقم بغل بغل

 

   ادامه مطلب ...

فرزانه نیکنام-17

*1

 

قفس کی داند این مفهوم را ، شهبال یعنی چه

نه شهپر داند این معنا ، که بسته بال یعنی چه

که این بیگانگی در بطنِ تقدیرم رقم خورده

من آن مرغم ، که پیچیدی به دورش شال ، یعنی چه

طنابی بافتم با تار و پودی سست و پوسیده

که پابندم براین تقدیر بر اقبال ، یعنی چه

گذشت این عمر ، در هر سال و روز و لحظه ، تکراری

چه دانی بالِ رنگینم شود چون زال ، یعنی چه

سکوتی مُهر لب ها را ، به مُوم اندود می سازد

نگاهی خیره می میرد .... ، ببین بد حال یعنی چه

 

 

  ادامه مطلب ...

منظومه ی احساس-نیره فتحی

منظومه ی احساس    مجموعه اشعار کلاسیک
نویسنده :               نیره فتحی

 

*غوغا

این طبع اشعارم ببین، با تو شکوفا می شود
باران احساسم ببین، با توست که دریا می شود

این اشتیاق قلب من هر روز تازه می شود
اینجا تمام واژه ها، با عشق زیبا می شود

در یک سکوت سهمگین، اینجا دلم جان می دهد
با عشق تو در این دلم، یکباره غوغا می شود

من که شبیه شب زده، چشم پُر آهم را ببین
این زخمهای کهنه ام با تو مداوا می شود

قندیلهای سرد دل، ذوب نگاهت می شود
جای زمستان ناگهان، فصل نفس بر پا می شود

غوغا درون سینه ام، جاوید ماند تا ابد
اینجا کویر قلب من، با تو مصفا می شود

 
ادامه مطلب ...

قاسم پیرنظر(سلیم)-1



دعای مادر

خوش بحال آنکه همراهش دعای مادر است
در شبستان اَدب ذکرش رضـای مادر است

چشم دل را رو به چشم انداز دنیا بسته است
مست و شیدای نگاه آشنای مادر است

میکشد مانند بلبل حسرت دامان گل
محو معنای حدیث دلربای مادر است

لذّت دنیای فانی را چو نیکو بنگری
چندروزی بیش نیست ، کانهم صفای مادراست

رنج دنیائی اگرکوهی بلا گردد ، چه بَاک
بر کسی که چتر مأوایش ، رَدای مادر است

ای که هستی غافل از انعام رب العالمین
بهترین ساغر تورا شهّد الـثـنای مادر است

ای سَلیم انـدر حصا ر شعـله های دهَـرهشت
کاهش سوز تن از لطف خُدای مادر است

ای که چون من جامهٔ حسرت به تن پوشیده ای
جنّت العلای رویائی ، سرای مادر است
 

ادامه مطلب ...

آزیتا عبدالله پور-1

 

*1

رقصاند ولی محترمانه، مارا 

چرخاند کران تا به کرانه، مارا 

آنقدر برای زندگی جنگیدیم 

تا کُشت به رسم خود زمانه، مارا

 

*2

از عشق  تو لبریز شده پاییزم 

با غصه گلاویز شده پاییزم 

آمیخته با عطرِخوشِِ گندم و سیب 

بس وسوسه انگیز شده پاییزم

   ادامه مطلب ...

علی سبزی پور-17

 

*1

 

خدایا شاعر و برهان تو هستی

کلام جاری دوران تو هستی

بکش پرده تو از چشمان( تاری)

که نور چشم بیداران تو هستی

 

 

*2

                                    

بهار زندگیست یکتاست مادر

به هر جا غم بود آنجاست مادر

اگر پرسیدی از خود حال او را

دعای پشت سر آنجاست مادر

 

  

ادامه مطلب ...