مجله الکترونیک خوابگردها

مجله الکترونیک خوابگردها

آثار نویسندگان همراه با کتب مشترک و مجله الکترونیک خوابگردها
مجله الکترونیک خوابگردها

مجله الکترونیک خوابگردها

آثار نویسندگان همراه با کتب مشترک و مجله الکترونیک خوابگردها

فاطمه محمدحسن (بدری)-1

 


*1


با  نگاهت دفتر شعری  برایم باز کن

بار دیگر با غزل‌هایت به دل اعجاز کن

 

می نوازی عشق را، با آن صدای دلکشت

ای نوای "شورودشتی" ،روحِ من را ناز کن

 

رقص آتش می کنم با کوکِ سازت همچنان_

با نوایت  عشق را در گوش من آواز کن

 

مست می سازد مرا، حال و هوای عاشقی

زندگی  را  لحظه لحظه با دلم آغاز کن

 

کهنه" آهنگ وفا" را ، زیر لب با من بخوان

عشق را یک بار دیگر با دلم دمساز کن

   ادامه مطلب ...

محمدعلی شیردل-1

*1

جدایی از تو دارد اندک اندک می کشد من را

کجایی؟ درد دلتنگی، بلاشک می کشد  من را

 

سکوت خانه ام را با صدای خنده ات بشکن

که صوت دلخراش جیرجیرک، می کشد من را

 

به شوخی هم نزن حتی زکوچ خویشتن حرفی

که حجم و سایه ی سنگین بختک می کشد من را

 

نگو بالای چشمت هست ابرویی، که صد درصد

همین یک جمله ی کوتاه و کوچک، می کشد من را

 

نگاهت کردم و دل ریخت هری ، تازه فهمیدم

که لبخندت شود توام به چشمک، می کشد من را

 

نینداز از سرت عالی جناب عشق شالت  را 

که بی رحمانه بوی عطر میخک می کشد من را

 

تو دخت بی مثال ایل قاجاری که تصویرش

چه باشد بر تن قلیان چه قلک،  می کشد من را

   ادامه مطلب ...

شاهد سنقری_1

اقبال بنی عامریان


یاد آور آن روزی ......

لب از سخن بر بند و بنشین در کنارم
این قصه های تلخ هجران را رها کن
در این شب مهتابی و شور آفرین باز
بر شانه هایم موی افشان را رها کن


حرفی نزن بگذار تا لب گیرم امشب
از آن لبان سرخ و تبدار و عطشناک
بگذار تا آهوی چشم آرام گیرد
در پرنیان بستر آن سینه ی چاک

یاد آور آن روزی که در پشت درختی
با یک نگاه دزدکی دل بردی از من
تسخیر کردی تا دلم را با تبسم
غرق تماشایت شدم در باغ سوسن

یاد آور آن صبح قشنگ ماه خرداد
زیر درختی در کنار چشمه ساری
سر را نهادی سینه ام آواز خواندی
با شور مستی های آواز قناری

با بونه ها در رقص بودند و ترنم
ما هر دو مست از عطر گلهای بهاری
بگذار تا آن لحظه های شاد و شیرین
بخشد به دلهامان تب و تاب و قراری

دیری نمی پاید که عمر ما سر آید
پایان پذیرد این همه شوریده حالی
از ما چه می ماند مگر جز خاطراتی
آنهم درون دفتری از عشق خالی
 

ادامه مطلب ...

زهره یزدی-1


 

*1

آسان که نشد بدون تو ای ماهم...

بیچاره منی که از تو بی آگاهم...

 

هر روز برای دوریت می گریم...

هر شب زخدا مرگ خودم  میخواهم..

*2

خشم من و تو تند و شدید است هنوز

با بارقه ی بیم و امید است هنوز

 

آزادی ما در گرو یک حرف است

پایان شب سیه سپید است هنوز

 

ادامه مطلب ...

صدیقه فرخنده (آوا)-1


صدیقه فرخنده (آوا)

*1

گر نبودی ای قلم با غم چه میکردم رفیق

با شب و تنهایی خود سر نمی کردم رفیق

 

درد بی درمان خود من بی تو میگفتم مگر

من برای حرف دل چندی تو آزردم رفیق

 

تکیه بودی تا ز خاموشی سلامت بگذرم

روشنی را یافتم بی آنکه برگردم رفیق

 

ای زبان جان من ای ناجی احساس من

 من نیازم دیدن و بوییدنت هر دم رفیق

 

با تو تا افلاک هستم در سفر بی رعب و ترس

بر نگاه دوستان شعر است ره آوردم رفیق

 

هرگز از یادم نرفت آن بی کسی و اشکها

 بی تو آن دل مرده ی خاموش و هم فردم رفیق

 

 دست امداد تو خاک سینه را سرسبز کرد

بی تو من آن مرده باغ  تشنه و زردم رفیق

 

بی تو کارم گریه و هجرانی درماندگیست

بی تو من ویرانه ای بس ساکت و سردم رفیق

 

 این تو هستی حال و جان را می نگاری روی بوم

ور نه بی تو گنگ و لالم از جهان طردم رفیق

  

ادامه مطلب ...

فروزان زارعی(رهایی)-1



*متشکرم

 

سنگ باران شد سرم ای آسمان،،،  متشکرم

بخت ِ من را کج نوشتی  تواَمان،،، متشکرم

 

زندگی شد بار و حملش کرده ام بی نق زدن

دست خوش گفتند من را  نوکران،،، متشکرم

 

هرچه بار ِ زندگی را بیشتر کردند ،، من

احمقانه  گفته ام تا  بیکران،،، متشکرم

 

کنج ِ زندان هستم و دورَم حصاری مرمرین

زنده ام در گور از سنگ ِ گران،،، متشکرم

 

مثل ِ اعدامی کنم نشخوار شب را تا سحر

صبح می بلعد مرا صوت ِ اذان،،، متشکرم

 

حفظ کرده دردهایم را زمان در چنته اش

درد اندوزم شد  از لطف ِ زمان ،،،متشکرم

 

" هرکه دردش بیش درکش بیشتر" گولم زدند

با همین ضرب المثلها  بی گمان،،، متشکرم

 

نیست وقتی نوبهار ِ دلنشین در زندگی

لاعلاج از فصل ِ دلگیر ِ خزان،،، متشکرم

 

این طرف درد آن طرف غم ، هرطرف اندوه و رنج

می‌رسد از دادگر من هم از آن،،، متشکرم

 

رُسّ ِ من را می‌کشد این سرنوشت ِ سختگیر

خسته ام ای وای دیگر الامان،،،  متشکرم

  

ادامه مطلب ...

عارف خوشرودی-1

 

علی اکبر طاهری خوشرودی(عارف )

 

*1

یک چشمه زلال آب  در خود دارد

انگورترین شراب در خود دارد

ای شرقترین نگاه جاری در من

چشمان تو آفتاب در خود دارد

 

*2

 

چشمی که بجای اشک خون می ریزد

اسرار نهفته اش برون می ریزد

عشقست ، نیازی به روان کاوی نیست

از حافظه ی بید جنون می ریزد


  ادامه مطلب ...

محمد راعی خیرابادی-1


 

*1

 

شب نه آرام است و نه خیری در آن

ای برادر نکته ای گویم بدان

 

ما به تنهایی تن (تن )داده ایم

در ره معشوق خود سر داده ایم

 

دیده های ما پر است از انتظار

سینه ها سوزان و دلها بیقرار

 

بس که سر بر آستان ساییده ایم

بسکه هر شب تا سحر نالیده ایم

 

نای رفتن نیست ما را بیش از این

پای ما بند است با زنجیر کین

 

حسرت تنهایی و درد فراق

من همی گیرم سراغت تا عراق

 

فاش گویم با تو من تنها ترم

بی تو من شاداب و بس برنا ترم

 

من نه آن من باشم و تو بامنی

 مثل کاه و دانه در هر خرمنی

 

این من من می فشارد سینه ام

می فشارد سینه ی بی کینه ام

 

کی جدا سازم من از من من تو را

کی رها سازم رها سازم تو را

 

قبل مردن کی توان تنها شدن

با وجود سایه ها یکتا شدن

 

تا توانی از زواید دور باش

از دو بودنهای خود معذور باش

 

تا توانی یکه و تنها بمان

از عرض بگذر و جوهرها بمان

  

ادامه مطلب ...

مهرنوش مستحقان زاده-1


*1

درباور باغچه قرنطینه شده
باابرکبود،یاردیرینه شده


این خاک که بوی نم باران دارد
سنگی ست که مبتلای آیینه شده

*2


از آه دلم،سکوت من گویاتر
ای عشق!شدم ازخودِ تورسواتر


دیوارمن ازهمیشه کوتاه تراست
قلاب گرفته ام،بیا بالاتر

 
ادامه مطلب ...

فریما محمودی-1


 

*1


از این دنیای بی قانون بد رفتار می ترسم
برای ثبت هشیاری کمی اظهار ، می ترسم

شبانگاهان که افسون می شوم از قدرت یادت
برای اشتباه ِ چندم وُ تکرار می ترسم

مصیبت دیده ی عشقم پر از درد و غم و هجران
نهیبم می زند عقل و از این اخطار می ترسم

شبی صد بار از کوچه گذر افتاده با گریه
بلی عاشق شدم ، انگار از این اقرار می ترسم

توافق کرده ام با خود تو را از دل کنم بیرون
از این اجبار ِ سنگین ِ پُر از آزار می ترسم

غریبه گشته با خویشم ، شدم مجنون سردرگم
از این نا داوری با خود ، از این آزار می ترسم

گذشته سالها از ترک آغوشت به نامردی
هنوز اما گرفتارم ، شدم بیمار ، می ترسم!!


  ادامه مطلب ...