*1
قفس کی داند این مفهوم را ، شهبال یعنی چه
نه شهپر داند این معنا ، که بسته بال یعنی چه
که این بیگانگی در بطنِ تقدیرم رقم خورده
من آن مرغم ، که پیچیدی به دورش شال ، یعنی چه
طنابی بافتم با تار و پودی سست و پوسیده
که پابندم براین تقدیر بر اقبال ، یعنی چه
گذشت این عمر ، در هر سال و روز و لحظه ، تکراری
چه دانی بالِ رنگینم شود چون زال ، یعنی چه
سکوتی مُهر لب ها را ، به مُوم اندود می سازد
نگاهی خیره می میرد .... ، ببین بد حال یعنی چه
مینشینم در کنار رودخانه ساعتی
کاین شتاب، آرام از عمرم بگیرد سبقتی
در خطوط چهرهام پیداست رد این گذر
ترس میافتد به جانم بیکلام و صحبتی
آبِ جوی رفته دیگر بر نمیگردد دریغ
لحظه میمیرد، ندارد پای ماندن فرصتی
خندهام میگیرد از دنیای مکاره چنین
میبرد عمر گرانمایه، چه ارزانقیمتی
کاش در هر قطره میشد از سفر چیزی نوشت
راز سرخیِ غروبم را، به اندک مدتی
برگ برگ زندگی را پاره پاره آب برد
میرود در دل روانه سازد از نو رغبتی
میخورد افسوس قلبم از غمی سنگین، چرا
چُون ندارد روزگار آرامگاهِ راحتی
به کم راضی نباشم، بیشتر خواهم
تو بسیاری...، ترا از پیشتر خواهم
دل از سختی و دشواری نمیترسد، به جان تو
چو زخمی از تو باشد، ریشتر خواهم
ادامه مطلب ...