-
فاطمه محمدحسن (بدری)-1
سهشنبه 9 آبان 1402 11:48
*1 با نگاهت دفتر شعری برایم باز کن بار دیگر با غزلهایت به دل اعجاز کن می نوازی عشق را، با آن صدای دلکشت ای نوای "شورودشتی" ،روحِ من را ناز کن رقص آتش می کنم با کوکِ سازت همچنان _ با نوایت عشق را در گوش من آواز کن مست می سازد مرا، حال و هوای عاشقی زندگی را لحظه لحظه با دلم آغاز کن کهنه" آهنگ وفا"...
-
محمدعلی شیردل-1
سهشنبه 9 آبان 1402 11:29
*1 جدایی از تو دارد اندک اندک می کشد من را کجایی؟ درد دلتنگی، بلاشک می کشد من را سکوت خانه ام را با صدای خنده ات بشکن که صوت دلخراش جیرجیرک، می کشد من را به شوخی هم نزن حتی زکوچ خویشتن حرفی که حجم و سایه ی سنگین بختک می کشد من را نگو بالای چشمت هست ابرویی، که صد درصد همین یک جمله ی کوتاه و کوچک، می کشد من را نگاهت...
-
شاهد سنقری_1
چهارشنبه 3 آبان 1402 13:01
اقبال بنی عامریان یاد آور آن روزی ...... لب از سخن بر بند و بنشین در کنارم این قصه های تلخ هجران را رها کن در این شب مهتابی و شور آفرین باز بر شانه هایم موی افشان را رها کن حرفی نزن بگذار تا لب گیرم امشب از آن لبان سرخ و تبدار و عطشناک بگذار تا آهوی چشم آرام گیرد در پرنیان بستر آن سینه ی چاک یاد آور آن روزی که در پشت...
-
مهدی صابری-17
چهارشنبه 3 آبان 1402 12:34
* 1 می رَوَم اما نَپُرس ازمن کجا می روم هر جا که باشد دلخوشی صبر من آمد به سر از روزِگار از جفا، ظلم و ستم، از حَق کُشی می روم اما نپرس از من کجا می روم جایی به غیراز این جهان گَردِ پیری پیکرم را خم نمود کم ندارد قامتم از یک کمان می روم تنها به راهی بی عبور چون در این دنیا کسی همراه نیست من نوشتم بارها از درد خود هیچ...
-
مریم مرادی-17
چهارشنبه 3 آبان 1402 09:59
*مهر و ماه هرم دستانت برایم ، سحر و جادو می کند برق چشمانت، جهانم را چه پر سو می کند در جوارت شمع کم سو، نور افشان می شود آن پرستو هم ز شوقت کوچ،این رومی کند ماه شبهایم شدی در آسمانی بی فروغ شکر ایزد ،بخت سرکش با غمم خو می کند از «بخارا تا سمرقند» راه خود را طی کنم تیر برچشمم که آن مه ،خال هندو می کند نرخ آن گفتار...
-
زهره یزدی-1
سهشنبه 2 آبان 1402 13:16
*1 آسان که نشد بدون تو ای ماهم ... بیچاره منی که از تو بی آگاهم ... هر روز برای دوریت می گریم ... هر شب زخدا مرگ خودم میخواهم .. *2 خشم من و تو تند و شدید است هنوز با بارقه ی بیم و امید است هنوز آزادی ما در گرو یک حرف است پایان شب سیه سپید است هنوز *3 عمری است که در زندگی ام لنگ زدم بر دامن بی وفای تو چنگ زدم روزی که...
-
صدیقه فرخنده (آوا)-1
سهشنبه 2 آبان 1402 11:03
صدیقه فرخنده (آوا) *1 گر نبودی ای قلم با غم چه میکردم رفیق با شب و تنهایی خود سر نمی کردم رفیق درد بی درمان خود من بی تو میگفتم مگر من برای حرف دل چندی تو آزردم رفیق تکیه بودی تا ز خاموشی سلامت بگذرم روشنی را یافتم بی آنکه برگردم رفیق ای زبان جان من ای ناجی احساس من من نیازم دیدن و بوییدنت هر دم رفیق با تو تا افلاک...
-
علی فعله گری-17
سهشنبه 2 آبان 1402 10:20
*1 این دل از دوری تو دلبر مست رفته بخواب با دل ریـش خـودم کی بـزنـم ره بـه صواب بــاده ی نـاب تـو و چـشـم خمـارت بـه کنار با هـمان ناز نـگاهت شده ام مست و خراب یار شیرین سخن وجلوه ی مستانه که هـیچ من به سودای توبخشم همه ی شیخ وشباب زاهـد از خرمـن زلــف تو شـده بـاده پرست حاکم شـرع زده بر دل و جان رنج و عذاب صوفی از...
-
حسین طلائی (سفیر نیشابور)-17
سهشنبه 2 آبان 1402 10:09
*بیقراری چون شکاری تشنه مانده در کویری پر غبار تشنگی غالب شده، صیاد را هم چون شکار شب سیاه، و ما اسیر دستِ دنیا گشته ایم عشق و شادی کوچ کرده، چون پرستو از دیار بیقراری، درد بی درمانِ شبهایِ جنون گله ی اسبی، رها گشته به صحرا بی سوار این تنِ دُردی کشِ بیچاره دائم، در بلاست حال و روزش را ببین، آوارهای باحال زار...
-
فروزان زارعی(رهایی)-1
دوشنبه 1 آبان 1402 09:18
*متشکرم سنگ باران شد سرم ای آسمان،،، متشکرم بخت ِ من را کج نوشتی تواَمان،،، متشکرم زندگی شد بار و حملش کرده ام بی نق زدن دست خوش گفتند من را نوکران،،، متشکرم هرچه بار ِ زندگی را بیشتر کردند ،، من احمقانه گفته ام تا بیکران،،، متشکرم کنج ِ زندان هستم و دورَم حصاری مرمرین زنده ام در گور از سنگ ِ گران،،، متشکرم مثل ِ...
-
طاووس سهرابی نژاد-17
یکشنبه 30 مهر 1402 18:30
*1 گونه ات هم رنگ آتش رنگ چشمانت عسل آتشی افتاده بردل دارم،از روز ازل می چکد از زلف عطرآگین تو بوی بهار می تراود از کلامت بهترین شعر و غزل *2 در چشم های ناز تو گم می شود غزل می جوشد از لبان تو سرچشمه ی عسل در خلوتم بسان نسیمی که بگذری ریزم به پای تو، گل عشقم بغل بغل *3 با زمزمه های عشق خوابم کردی سرمست ز نشئه ی شرابم...
-
فرزانه نیکنام-17
یکشنبه 30 مهر 1402 18:15
* 1 قفس کی داند این مفهوم را ، شهبال یعنی چه نه شهپر داند این معنا ، که بسته بال یعنی چه که این بیگانگی در بطنِ تقدیرم رقم خورده من آن مرغم ، که پیچیدی به دورش شال ، یعنی چه طنابی بافتم با تار و پودی سست و پوسیده که پابندم براین تقدیر بر اقبال ، یعنی چه گذشت این عمر ، در هر سال و روز و لحظه ، تکراری چه دانی بالِ...
-
منظومه ی احساس-نیره فتحی
یکشنبه 30 مهر 1402 11:21
منظومه ی احساس مجموعه اشعار کلاسیک نویسنده : نیره فتحی * غوغا این طبع اشعارم ببین، با تو شکوفا می شود باران احساسم ببین، با توست که دریا می شود این اشتیاق قلب من هر روز تازه می شود اینجا تمام واژه ها، با عشق زیبا می شود در یک سکوت سهمگین، اینجا دلم جان می دهد با عشق تو در این دلم، یکباره غوغا می شود من که شبیه شب زده،...
-
عارف خوشرودی-1
یکشنبه 30 مهر 1402 10:52
علی اکبر طاهری خوشرودی(عارف ) *1 یک چشمه زلال آب در خود دارد انگورترین شراب در خود دارد ای شرقترین نگاه جاری در من چشمان تو آفتاب در خود دارد *2 چشمی که بجای اشک خون می ریزد اسرار نهفته اش برون می ریزد عشقست ، نیازی به روان کاوی نیست از حافظه ی بید جنون می ریزد 03 پاییز دچارت نکند کال بمان پرواز نکن بی پر و بی بال...
-
محمد راعی خیرابادی-1
یکشنبه 30 مهر 1402 10:32
*1 شب نه آرام است و نه خیری در آن ای برادر نکته ای گویم بدان ما به تنهایی تن (تن )داده ایم در ره معشوق خود سر داده ایم دیده های ما پر است از انتظار سینه ها سوزان و دلها بیقرار بس که سر بر آستان ساییده ایم بسکه هر شب تا سحر نالیده ایم نای رفتن نیست ما را بیش از این پای ما بند است با زنجیر کین حسرت تنهایی و درد فراق من...
-
مهرنوش مستحقان زاده-1
شنبه 29 مهر 1402 13:24
*1 درباور باغچه قرنطینه شده باابرکبود،یاردیرینه شده این خاک که بوی نم باران دارد سنگی ست که مبتلای آیینه شده *2 از آه دلم،سکوت من گویاتر ای عشق!شدم ازخودِ تورسواتر دیوارمن ازهمیشه کوتاه تراست قلاب گرفته ام،بیا بالاتر *3 سخت است چقدرزیرباران بی تو پاییز نمی رسدبه پایان بی تو ازبس که گذشتم ازشبِ تنهایی برخورده به غیرت...
-
فریما محمودی-1
شنبه 29 مهر 1402 13:08
*1 از این دنیای بی قانون بد رفتار می ترسم برای ثبت هشیاری کمی اظهار ، می ترسم شبانگاهان که افسون می شوم از قدرت یادت برای اشتباه ِ چندم وُ تکرار می ترسم مصیبت دیده ی عشقم پر از درد و غم و هجران نهیبم می زند عقل و از این اخطار می ترسم شبی صد بار از کوچه گذر افتاده با گریه بلی عاشق شدم ، انگار از این اقرار می ترسم توافق...
-
احسان محصوری-1
شنبه 29 مهر 1402 12:41
*1 وقتی دلی به وسعت دریا نیامده است یعنی کسی شبیه تو دنیا نیامده است دل دل نکن که فرصت دلدادگی کم است امروز را بچسب که فردا نیامده است تقدیر آدمی به خروج از بهشت بود سیب از هوا به دامن حوّا نیامده است رفتی و دائما به خودم طعنه میزنم دیدی که عاشقی به دل ما نیامده است باید برای زخم دلم چاره ای کنم وقتی کسی برای مداوا...
-
قاسم پیرنظر(سلیم)-1
جمعه 28 مهر 1402 18:19
دعای مادر خوش بحال آنکه همراهش دعای مادر است در شبستان اَدب ذکرش رضـای مادر است چشم دل را رو به چشم انداز دنیا بسته است مست و شیدای نگاه آشنای مادر است میکشد مانند بلبل حسرت دامان گل محو معنای حدیث دلربای مادر است لذّت دنیای فانی را چو نیکو بنگری چندروزی بیش نیست ، کانهم صفای مادراست رنج دنیائی اگرکوهی بلا گردد ، چه...
-
آزیتا عبدالله پور-1
جمعه 28 مهر 1402 12:57
*1 رقصاند ولی محترمانه، مارا چرخاند کران تا به کرانه، مارا آنقدر برای زندگی جنگیدیم تا کُشت به رسم خود زمانه، مارا *2 از عشق تو لبریز شده پاییزم با غصه گلاویز شده پاییزم آمیخته با عطرِخوشِِ گندم و سیب بس وسوسه انگیز شده پاییزم *3 فرسود در این کالبدِ خسته تنم از تاب و تبِ عشق دگر دَم نزنم نه طاقت دل سپردنی هست مرا نه...
-
سبز کم رنگ درختان-آزیتا عبدالله پور
جمعه 28 مهر 1402 12:43
کتاب: سبز کم رنگ درختان مجموعه آثار شعر کلاسیک (غزل-رباعی-دوبیتی) شاعر: آزیتا عبدالله پور *1 در وصف نگنجی نه به شعر و نه غزل با دلبریت شهره ی شهری به مَثل می نوش شدی به کامِ ما دلبر جان شیرین تر و دلچسب تر از شهد و عسل *2 قمر در عقربی شد ماه آبان و سرما میدهد بدجور جولان خدایا آتشی از جنس امید که تا شاید شود دلها...
-
علی سبزی پور-17
جمعه 28 مهر 1402 12:06
*1 خدایا شاعر و برهان تو هستی کلام جاری دوران تو هستی بکش پرده تو از چشمان( تاری) که نور چشم بیداران تو هستی *2 بهار زندگیست یکتاست مادر به هر جا غم بود آنجاست مادر اگر پرسیدی از خود حال او را دعای پشت سر آنجاست مادر *3 من آن آواره ام در کوی دلبر که مژگان میکشم بر روی دلبر بریده طاقتم اما مدارا کنم با تاری از گیسوی...
-
معصومه زارعی(مریم)-17
جمعه 28 مهر 1402 12:01
* 1 زندگی نقطه ی اعجاز همه پرگارهاست تلخ و شیرین دایره وصل همین اجبارهاست گاهی از سختی درون سینه زندان می شود هر نفس آهی بلند از تنگی وآزارهاست گاه شادی چتر خود، ،روی دلت وا میکند یک دقیقه شاد بودن ارزشش دینارهاست عشق اما یک تقارن بین صبر و زندگیست هرچقدر عاشق شوی زیبایشش صدبارهاست درپناه عشق باشی دوری از هر درد ورنج...
-
امیرمختار پولادرگ-1
پنجشنبه 27 مهر 1402 20:35
*پیچک همچو پیچک درد مان قد می کشید ،از پیش از این بین بعضی ها و ما سد می کشید ، از پیش از این درد من ، درد خودم کَی بوده ؟ میدانی یقین آه سردم ، گر به سر حد می کشید ، از پیش از این بغض هامان را فرو خوردیم و دیدیم این شرر زیر خاکستر چه بد قد می کشید ، از پیش از این گوی سبقت را که شد صاحب ، به ترفندی ، فلان پیش ِ رویم ،...
-
مرضیه کارخانه-17
پنجشنبه 27 مهر 1402 20:23
* 1 ذکر آمدنت یخ بسته در نگاه زنی که قطره قطره فصل ها را ناز کرده بی قرار می شود قانون عاشقی را بشکنی؟ در بهار نیایی؟ دیروز از بازارچه ی شهریور دامنی از هزار رنگ خریده ام بی شک به دل هزار رنگت می آید در پاییز بیا ... * 2 هوای سرزمین دستانت از سکه می اندازد بهارترین بهار را تمام شاعران را ورق می زنم می خواهم ناب ترین...
-
بهار ذوالفقاری-17
پنجشنبه 27 مهر 1402 12:11
*1 نهال بی برگ ما ریشه دوانده به خامشی خاک هزار هزار شعله برافروخته ، به عطش میان سراب نشد زنده نبض هیچ شاخه ای بی نفس افتاده سبزینه قامت جنگل رقص سپیدار بهار آمد و رفت تیر رفت آن سوی خور خزان هم میگذرد در رویای باران سرِ سوزان ، دل آتشین ما حدیث عشق می خواهد وقت وقت دلتنگی ست چرا باران نمی بارد ؟ *2 عیان شد اشتیاقِ...
-
لاله جافی-17
پنجشنبه 27 مهر 1402 11:48
*1 یکشب بیا به بزم من و ترک ناز کن بیرون مرا ز ورطۀ سوز و گداز کن گر سرو جلوه کرد و بر افراشت قامتی شرمنده اش به جلوۀ قدّ دراز کن با شمع هم بگو که ببند آن زبان سرخ کمتر به نور و سایه تو افشای راز کن خواهی که چشم بسته شود نرگس از حسد از خواب ناز دور شو و چشم باز کن با دیگران نه صلح بیاور نه جنگ پیش تنها مدام بر سر من...
-
سید هاشم موسوی-17
پنجشنبه 27 مهر 1402 11:44
* 1 گر تو خواهی میروم از این دیار میکنم ویرانه ها باغ انار تا رسانم در شب یلدا تورا درّ و گوهر های زیبا، نار نار میروم تا انتهایِ جاده ها تا بگیرم از دلِ خورشید، رنگ میروم آنجا که شبها پر غم است تا بیارم ابرهایش را به چنگ میروم تا ابتدای این جهان من بگیرم سیب را از آن زمان صبح فردا در سر راهت نهم تا شوم در چشم تو یک...
-
محمدباقر انصاری-17
پنجشنبه 27 مهر 1402 11:38
پدرم پدرم تا به کجا از تو نباشد خبری چه کنم گر نکنم در ره تو سینه دری چهره ام زرد و پریشان شد و خشکید دلم بعد آن روز که رفتی ز سرای پدری همچو من خسته شده کهنه سرای پدری گشته ماتمکده و نیست ز شادی اثری در هوای تو چنان سوخته این سینه ی من که به افلاک رود ناله ام از خون جگری بعد ازاین با غم عشق توشوم هم صحبت من و...
-
الهام موسوی (الیصابات)-17
پنجشنبه 27 مهر 1402 11:27
*1 چون آتشی و شعله خریدم که بمانی بر شعله چو پروانه پَریدم که بمانی آغوش پذیرای من و حرف و خیالت چون خاطره در لحظه رسیدم که بمانی ای عشق مگو بر لب غمگین تو گواهی من نیز دل از جمله بُریدم که بمانی حرفی به دلم هست که مانند زلیخا یوسف شدی و جامه دَریدم که بمانی هم می گذری بی خبر از آه دل من هم در پی ات آواره دویدم که...