-
فرزانه نیکنام-18
چهارشنبه 26 مهر 1402 14:35
مینشینم در کنار رودخانه ساعتی کاین شتاب، آرام از عمرم بگیرد سبقتی در خطوط چهرهام پیداست رد این گذر ترس میافتد به جانم بیکلام و صحبتی آبِ جوی رفته دیگر بر نمیگردد دریغ لحظه میمیرد، ندارد پای ماندن فرصتی خندهام میگیرد از دنیای مکاره چنین میبرد عمر گرانمایه، چه ارزانقیمتی کاش در هر قطره میشد از سفر چیزی نوشت...
-
لیلا موسوی-18
چهارشنبه 26 مهر 1402 14:21
آه در سینه و از آن غم پنهان گفتم با لبی بسته غمم را به تو جانان گفتم با تو از عشق چنان حرف زدم بیپروا همهی حِسِ خودم را به تو آسان گفتم تا که گفتی سخن از درد، صدایت کردم دردهایت به سرم، با تو زِ درمان گفتم کفر چشمان تو آلودهی عشقم کرده من به پاکی تو از آیهی ایمان گفتم دیگران وصف تو را پاورقی میگویند مَنِ بیچاره...
-
طاووس سهرابی نژاد-18
چهارشنبه 26 مهر 1402 14:03
چه میدانی که هستم چیستم من؟ تمام عمر با غم زیستم من اگر روزی نباشی در کنارم تمام هُستیم را نیستم من 2 رفتی و همیشه با غمت درگیرم گفتم که نبینمت زِ غم میمیرم از عمر و جوانیم ندیدم خیری در اوج شبابم و ز دنیا سیرم 2 با یک نگهت در دل من زلزله افتاد صیاد شدی و دل من در تله افتاد گفتم که دگر از من و دل دور نگردی صد حیف...
-
جواد امیرحسینی-18
چهارشنبه 26 مهر 1402 13:33
دلتنگم هنوز... رفتی از دنیای من، دلتنگ دلتنگم هنوز بیتو با دنیا و آدمهاش در جنگم هنوز شیشهیِ دل را شکستی بارها، اما عزیز! بیقرارِ قصّههایِ شیشه و سنگم هنوز شانهام در حسرتِ مویِ پریشانِ تو ماند پیشِ چشمِ عاشقان، من مایهیِ ننگم هنوز روزها بیتو برایم ماه و سال و قرن شد بیتو بینِ زندگی و مرگ آونگم هنوز بازگرد ای...
-
ودود ابراهیم زاده-18
چهارشنبه 26 مهر 1402 13:22
به سربلندی مردم دگر جدالی نیست به دربِ میکد ۀ بسته قیل و قالی نیست به شهرِ عشق که نفرین گرفته دامانش به روی گونه دلبر زخنده چالی نیست قسم به لَختۀ خونِ درون دلهامان به رَمل و قهوۀ رمال هیچ فالی نیست نسیم روحنوازی گر آید از ساحل برای باز دمش هم که حسّ و حالی نیست ستم به حد نهایت رواجِ بازار است زمان غیبت کبری شده...