علی اکبر طاهری خوشرودی(عارف )
*1
یک چشمه زلال آب در خود دارد
انگورترین شراب در خود دارد
ای شرقترین نگاه جاری در من
چشمان تو آفتاب در خود دارد
*2
چشمی که بجای اشک خون می ریزد
اسرار نهفته اش برون می ریزد
عشقست ، نیازی به روان کاوی نیست
از حافظه ی بید جنون می ریزد