*1
یکشب بیا به بزم من و ترک ناز کن
بیرون مرا ز ورطۀ سوز و گداز کن
گر سرو جلوه کرد و بر افراشت قامتی
شرمنده اش به جلوۀ قدّ دراز کن
با شمع هم بگو که ببند آن زبان سرخ
کمتر به نور و سایه تو افشای راز کن
خواهی که چشم بسته شود نرگس از حسد
از خواب ناز دور شو و چشم باز کن
با دیگران نه صلح بیاور نه جنگ پیش
تنها مدام بر سر من ترکتاز کن
هستند مهر و قهر تو یکسان به چشم من
بزم مرا اسیر تب سوز و ساز کن
کردم دعا برای تو در خلوت اینچنین:
یارب نگاه یار تو عاشق نواز کن
ادامه مطلب ...