مجله الکترونیک خوابگردها

مجله الکترونیک خوابگردها

آثار نویسندگان همراه با کتب مشترک و مجله الکترونیک خوابگردها
مجله الکترونیک خوابگردها

مجله الکترونیک خوابگردها

آثار نویسندگان همراه با کتب مشترک و مجله الکترونیک خوابگردها

لاله جافی-17

*1

 

یک‌شب بیا به بزم من و ترک ناز کن

بیرون مرا ز ورطۀ سوز و گداز کن

گر سرو جلوه کرد و بر افراشت قامتی

شرمنده اش به جلوۀ قدّ دراز کن

با شمع هم بگو که ببند آن زبان سرخ

کمتر به نور و سایه تو افشای راز کن

خواهی که چشم بسته شود نرگس از حسد

از خواب ناز دور شو و چشم باز کن

با دیگران نه صلح بیاور نه جنگ پیش

تنها مدام بر سر من ترکتاز کن

هستند مهر و قهر تو یکسان به چشم من

بزم مرا اسیر تب سوز و ساز کن

کردم دعا برای تو در خلوت اینچنین:

یارب نگاه یار تو عاشق نواز کن

 

 

  

ادامه مطلب ...

سید هاشم موسوی-17


*1

 

گر تو خواهی میروم از این دیار

میکنم ویرانه ها باغ انار

تا رسانم در شب یلدا تورا

درّ و گوهر های زیبا، نار نار

 

میروم تا انتهایِ جاده ها

تا بگیرم از دلِ خورشید، رنگ

میروم آنجا که شبها پر غم است

تا بیارم ابرهایش را به چنگ

 

میروم تا ابتدای این جهان

من بگیرم سیب را از آن زمان

صبح فردا در سر راهت نهم

تا شوم در چشم تو یک مهربان

 

در شبی آیم بخوابت نازنین

تا بسازم عشق و رویایی چنین

بالِ پروازت دهم چون قو شوی

یک فرشته باشی اما در زمین

 

میروم تا هند و چین تا نپال

تا بیارم هر چه باشد قیل و قال

میروم کوه و در و دشت و سما

گنج قارون آورم بهرِ وصال

 

میروم شب بو شوم من در پگاه

خوشه خوشه گل همی باران دهم

یاد قولم در نگاهم تازه شد

آمدم تا زیر پایت جان دهم

 

  

ادامه مطلب ...

محمدباقر انصاری-17

پدرم      

 

پدرم  تا به کجا  از تو  نباشد  خبری

چه کنم گر نکنم در ره تو سینه دری

چهرهام زرد و پریشان شد و خشکید دلم

بعد آن  روز که  رفتی ز سرای   پدری

همچو من خسته شده کهنه سرای پدری

گشته ماتمکده و  نیست  ز شادی اثری

در هوای تو چنان سوخته این سینهی من

که به افلاک رود نالهام از خون جگری

بعد ازاین با غم عشق توشوم هم صحبت

من و  تنهایی و   پاییز و غم   بیثمری

همه  جا بانگ  غم و ماتم و اندوه  به  گوش

میرسد ناله به عرش و فلک از چشم تری

اشک من جمع شده گوشهی  چشمم به خفا

سایهای مانده خیالم که شده اشک تری

دل باقر همه شب پر شرر و سوز و گداز

بغض   سنگین  گلویم  نشود  مختصری

یار خوبم به دلم چنگ نزن بهر خدا

دامنت خیر و خوشی باشد و نیکی  ببری

 

  

ادامه مطلب ...

الهام موسوی (الیصابات)-17

*1

 

چون آتشی و شعله خریدم که بمانی 

بر شعله چو پروانه پَریدم که بمانی 

آغوش پذیرای من و حرف و خیالت

چون خاطره در لحظه رسیدم که بمانی 

ای عشق مگو بر لب غمگین تو گواهی 

من نیز دل از جمله بُریدم که بمانی 

حرفی به دلم هست که مانند زلیخا 

یوسف شدی و جامه دَریدم که بمانی 

هم می گذری بی خبر از آه دل من 

هم در پی ات آواره دویدم که بمانی 

 

 

 

  

ادامه مطلب ...