مجله الکترونیک خوابگردها

مجله الکترونیک خوابگردها

آثار نویسندگان همراه با کتب مشترک و مجله الکترونیک خوابگردها
مجله الکترونیک خوابگردها

مجله الکترونیک خوابگردها

آثار نویسندگان همراه با کتب مشترک و مجله الکترونیک خوابگردها

فرزانه نیکنام-18


می‌نشینم در کنار رودخانه ساعتی

کاین شتاب، آرام از عمرم بگیرد سبقتی

در خطوط چهره‌ام پیداست رد این گذر

ترس می‌افتد به جانم بی‌کلام و صحبتی

آبِ جوی رفته دیگر بر نمیگردد دریغ

لحظه میمیرد، ندارد پای ماندن فرصتی 

خنده‌ام می‌گیرد از دنیای مکاره چنین

می‌برد عمر گران‌مایه، چه ارزان‌قیمتی

کاش در هر قطره می‌شد از سفر چیزی نوشت

راز سرخیِ غروبم را، به اندک مدتی 

برگ برگ زندگی را پاره پاره آب برد

می‌رود در دل روانه سازد از نو رغبتی

میخورد افسوس قلبم از غمی سنگین، چرا 

چُون ندارد روزگار آرامگاهِ راحتی

 


2

به کم راضی نباشم، بیشتر خواهم

تو بسیاری...، ترا از پیش‌تر خواهم

دل از سختی و دشواری نمیترسد، به جان تو

چو زخمی از تو باشد، ریش‌تر خواهم


 

ادامه مطلب ...

لیلا موسوی-18



آه در سینه و از آن غم پنهان گفتم

با لبی بسته غمم را به تو جانان گفتم

با تو از عشق چنان حرف زدم بی‌پروا

همه‌ی حِسِ خودم را به تو آسان گفتم

تا که گفتی سخن از درد، صدایت کردم

دردهایت به سرم، با تو زِ درمان گفتم

کفر چشمان تو آلوده‌ی عشقم کرده

من به پاکی تو از آیه‌ی ایمان گفتم

دیگران وصف تو را پاورقی می‌گویند

مَنِ بیچاره به اوصاف تو دیوان گفتم

صد غزل، چند رباعی و دوبیتی، افسوس

بارها گفتم و انگار که هذیان گفتم

آمدم تا که بگویم غزلی از چشمت

تو نبودی و غمم را به بیابان گفتم

رفتی و هر چه نوشتم ز تو و حال دلم

شعر تر بود که با حضرت باران گفتم



2

تو قرار دلِ لیلایِ پریشان شده‌ای

بعد از آغاز همین عشق، تو پایان شده‌ای

گر تو مجنونی و من، عاشق و لیلای توآم

در همان وسعتِ رویا، تو بیابان شده‌ای


 

ادامه مطلب ...

طاووس سهرابی نژاد-18

 

چه میدانی که هستم چیستم من؟

تمام عمر با غم زیستم من

اگر روزی نباشی در کنارم

تمام هُستیم را نیستم من

 

2

رفتی و همیشه با غمت درگیرم

گفتم که نبینمت زِ غم می‌میرم

از عمر و جوانیم ندیدم خیری

در اوج شبابم و ز دنیا سیرم

 

 

  

ادامه مطلب ...

جواد امیرحسینی-18


دلتنگم هنوز...

رفتی از دنیای من، دلتنگ دلتنگم هنوز

بی‌تو با دنیا و آدم‌هاش در جنگم هنوز

شیشه‌یِ دل را شکستی بارها، اما عزیز!

بی‌قرارِ قصّه‌هایِ شیشه و سنگم هنوز

شانه‌ام در حسرتِ مویِ پریشانِ تو ماند

پیشِ چشمِ عاشقان، من مایه‌یِ ننگم هنوز

روزها بی‌تو برایم ماه و سال و قرن شد

بی‌تو بینِ زندگی و مرگ آونگم هنوز

بازگرد ای ماه من در آسمانم رخ نما!

بی‌تو بی‌روحم، شبیه تخته‌ای سنگم هنوز

بازگرد و با سه تارت شعری از حافظ بخوان

عاشق آن لهجه‌یِ ناز و خوش آهنگم هنوز

می‌پرستیدم تو را، امّا نفهمیدی مرا

عاشقی دل ساده‌ام، یکرنگ یکرنگم هنوز


 

ادامه مطلب ...

ودود ابراهیم زاده-18

 

به سربلندی مردم دگر جدالی نیست

به دربِ میکدۀ بسته قیل و قالی نیست

به شهرِ عشق که نفرین گرفته دامانش

به روی گونه دلبر زخنده چالی نیست

قسم به لَختۀ خونِ درون دلهامان

به رَمل و قهوۀ رمال هیچ فالی نیست

نسیم روح‌نوازی گر آید از ساحل

برای باز دمش هم که حسّ و حالی نیست

ستم به حد نهایت رواجِ بازار است

زمان غیبت کبری شده مقالی نیست

خدا اگر که دهد عاقبت جزای همه!!!

به غیرِ لوحِ رذالت تو را مدالی نیست

 

 

ادامه مطلب ...